کرکه پای دشتلغتنامه دهخداکرکه پای دشت . [ ک َ ک َ دَ ] (اِخ ) نام دهکده ای در مغرب آمل نزدیک میران ده . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 114 و ترجمه ٔ آن ص 153).
کرکهنلغتنامه دهخداکرکهن . [ ک َ ک َ هََ ] (اِ) جوهری است سرخ رنگ سیاه فام که در آفتاب شفاف می نماید. (جواهرنامه ). گونه ای کوآرتز بنفش رنگ که آن را آمتیست نیز نامند. رنگ بنفش آن
کرکهیریهلغتنامه دهخداکرکهیریه . [ ] (اِخ ) دیهی است از معظم قرای سردرود و برهندرود همدان . (نزهةالقلوب چ دبیرسیاقی ص 81).
کلوواژهنامه آزاد(کُلُّو) ملخ، تخم کلو کُرَکه تخم کُرَک مَشک دِرَکه (شعر عامیانه در مورد ملخ) مشک درک خشرهای بالدار از خانواده ملخها که به آن جراده هم میگویند. کِلو در زبان ع
پشقه سَگُونَکىگویش بختیاریپشه سگى، نوعى مگس که در بن کرکهاى پوست سگ زندگى مىکند و از خونِ او تغذیه مىکند.