کرکس پرلغتنامه دهخداکرکس پر. [ ک َ ک َ پ َ ] (ص مرکب ) دارای پر کرکس . که بر آن پر کرکس نصب باشد : فروفکندی از یک خدنگ کرکس پرچهار کرکس نمرود را گه پرواز.سوزنی .
کرکسلغتنامه دهخداکرکس . [ ک َ ک َ ] (اِ) کرگس . مرغ مردارخوار که دژکاک و به تازی نسر گویند. (ناظم الاطباء). مرغ مردارخوار باشد و به عربی نسر گویند. (برهان ). مردارخوار. لاشخور.
کرکسفرهنگ انتشارات معین(کَ کَ) (اِ.) از مرغان شکاری با جثة بزرگ و منقار و چنگال قوی که لاشه جانوران را می خورد. مردارخوار هم می گویند.
کرکسلغتنامه دهخداکرکس . [ ک َ ک َ ] (اِ) کرگس . مرغ مردارخوار که دژکاک و به تازی نسر گویند. (ناظم الاطباء). مرغ مردارخوار باشد و به عربی نسر گویند. (برهان ). مردارخوار. لاشخور.
پرناکواژهنامه آزادپِرناک، جوان بالغ و برومند ، نوزاد پرنده آماده پرواز ، دور افتاده و مهجور پُرپَر. کرکس پُرپَر
پروازلغتنامه دهخداپرواز. [ پ َرْ ] (اِ مص ) بررفتن بهوا با بال چنانکه مرغان . رشیدی گوید: پریدن لیکن پریدن معنی حقیقی او نیست چنانکه مشهور شده بلکه معنی حقیقی او پرگشادن است که پ
غدفانلغتنامه دهخداغدفان . [ غ ِ ](ع اِ) ج ِ غُداف ، به معانی زاغ سیاه (غُراب القیظ) و کرکس پرناک . (از اقرب الموارد). رجوع به غداف شود.