کرچکگویش اصفهانی تکیه ای: karčak طاری: karčak طامه ای: karčak طرقی: karčak کشه ای: karčak نطنزی: karčak
کرچکلغتنامه دهخداکرچک . [ ک َ چ َ ] (اِ) اسم ترکی خروع است . (فهرست مخزن الادویه ). دانه ٔ بید انجیر. (ناظم الاطباء). بید انجیر. خِروَغ . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ). گ
کرچکلغتنامه دهخداکرچک . [ ک َ چ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش بلده در آمل مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 151).
بیدانجیرلغتنامه دهخدابیدانجیر. [ اَ ] (اِ مرکب ) در اصل بادانجیر بمعنی شکافته و شکسته ٔ باد چون چوبش کمال نازک باشد از شدت باد شکسته میشود. (از غیاث ). بوته ٔ کرچک . (جهانگیری ). در
انجیرلغتنامه دهخداانجیر. [ اَ ] (اِ) درختی از تیره ٔ گزنه ها جزو دسته ٔ توتها که بلندیش تا 12 متر میرسد و برخلاف توت یک پایه است و گلهای نر و ماده اش بر روی یک درخت است . (فرهنگ
روغنلغتنامه دهخداروغن . [ رَ / رُو غ َ ] (اِ) هر ماده ٔ دسم و چربی که در حرارت متعارفی میعان داشته باشد خواه حیوانی بود مانند روغن گوسپند و گاو وجز آن و یا نباتی مانند روغن بادا
روغن کرچکcastor oilواژههای مصوب فرهنگستانروغنی امتزاجپذیر با الکل که از دانههای گیاه کرچک استخراج میشود