لغتنامه دهخدا
خضد. [ خ َ ] (ع مص ) شکستن چوب اعم از آنکه خشک باشد یا تر، بنوعی که از هم جدا نگردد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). || خمانیدن شتر و دوتا کردن گردن شتر دیگر را. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خضد البعیر عنق آخر. (م