کروملغتنامه دهخداکروم . [ ک ُ ](ع اِ) ج ِ کَرم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درختان انگور. (غیاث اللغات ) : میل جان در حکمت است و در علوم میل تن در باغ و راغ و در کروم .مولوی .چه رها کن رو به ایوان و کروم کم س
قروملغتنامه دهخداقروم . [ق ُ ] (ع مص ) نخست گیاه خوردن گرفتن ستور. || به ضعف و سستی خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کرومفرهنگ فارسی عمیدعنصر فلزی جامد، نقرهایرنگ، براق، و بسیارسخت که در مجاورت هوا واکنش نشان نمیدهد و در ساخت برخی آلیاژها و آبکاری فلزها به کار میرود.
کروملغتنامه دهخداکروم . [ ک ُ ](ع اِ) ج ِ کَرم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درختان انگور. (غیاث اللغات ) : میل جان در حکمت است و در علوم میل تن در باغ و راغ و در کروم .مولوی .چه رها کن رو به ایوان و کروم کم س
کرومفرهنگ فارسی عمیدعنصر فلزی جامد، نقرهایرنگ، براق، و بسیارسخت که در مجاورت هوا واکنش نشان نمیدهد و در ساخت برخی آلیاژها و آبکاری فلزها به کار میرود.
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
مرکورکروملغتنامه دهخدامرکورکروم . [ م ِ کْرُم ْ / ک ُ رُم ْ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) مرکورکرم . رجوع به مرکورکرم شود.
کروملغتنامه دهخداکروم . [ ک ُ ](ع اِ) ج ِ کَرم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درختان انگور. (غیاث اللغات ) : میل جان در حکمت است و در علوم میل تن در باغ و راغ و در کروم .مولوی .چه رها کن رو به ایوان و کروم کم س
مکروملغتنامه دهخدامکروم . [ م َ ] (ص ) در امثال «زمین مشجر و مکروم » کلمه ٔ مجعولی است که از «کرم » به معنی تاک ساخته شده است . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز شماره ٔ 2 و 3 ص 100). زمینی که د
معدن الکرومدیکشنری عربی به فارسیرنگ دانه کروميوم , رنگ زرد فرنگي , اب ورشو , کروميوم , کروم , فلزي سخت وخاکستري رنگ
کرومفرهنگ فارسی عمیدعنصر فلزی جامد، نقرهایرنگ، براق، و بسیارسخت که در مجاورت هوا واکنش نشان نمیدهد و در ساخت برخی آلیاژها و آبکاری فلزها به کار میرود.