کروبیانلغتنامه دهخداکروبیان . [ ک َرْ رو ] (ع اِ) فرشتگان مقرب را گویند و ایشان را در عالم هیچ تعلق و تدبیر و تصرفی نیست . (برهان ) (آنندراج ) : پیش بزم مصطفی بین دعوت کروبیان عودس
کرزوبیانلغتنامه دهخداکرزوبیان . [ ] (اِخ ) این قوم آنند که ابوسعد از ایشان ... کردندی و چوپانی و شبانی کردندی و مقدم ایشان محمدبن مما بود، پدر ابوسعد و فضلویه او را برکشید همچون دیگ
کروبیونلغتنامه دهخداکروبیون . [ ک َ / ک َرْ رو بی یو / ک َ بی یو ] (ع اِ) ج ِ کروبی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کَروبیّه . (اقرب الموارد). بزرگان ملائکه یا مقربان آنها. عبرانی
کروبیینلغتنامه دهخداکروبیین . [ ک َ / ک َرْ رو بی یی ] (ع اِ) ج ِ کروبی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کروبی شود.
کرویانلغتنامه دهخداکرویان . [ ] (اِ) طرویلن را گویند و آن نوع از ساسالیوس است . (یادداشت مؤلف ). سیسالیوس . (فهرست مخزن الادویه ذیل طرویلون ).
شاروبیملغتنامه دهخداشاروبیم . (اِ) کروبیان . کروبیم . فرشتگانی هستند که از حضور خدا فرستاده میشوند و دارای دوبال هستند و در عهد عتیق (تورات ) از این فرشتگان یاد شده است . رجوع به ق
عودسوزانلغتنامه دهخداعودسوزان . (نف مرکب ) در حال سوختن عود : پیش صدر مصطفی بین هم بلال و هم صهیب این چو عود آن چون شکر در عودسوزان آمده . خاقانی .پیش بزم مصطفی بین دعوت کروبیان عود
کامللغتنامه دهخداکامل . [ م ِ ] (اِخ ) خلخالی . مؤلف ریاض العارفین آرد: اسم سعیدش ملک سعید از فضلای خلخال و از شعرای صاحب حال . علوم عقلی و نقلی را با تصوف جمع کرده ، از قال بح
کروبلغتنامه دهخداکروب . [ ک َ ] (ع اِ) مأخوذ از عبری ،فرشته ٔ مقرّب . ج ، کروبیم . (از اقرب الموارد ذیل کرب ). رجوع به کروبیم ، کروبی ، کروبیان و کروبیون شود.
کروبیلغتنامه دهخداکروبی . [ ک َ / ک َرْ رو / ک َ بی ی ] (ع اِ) فرشته ٔ مقرب . (مهذب الاسماء) (آنندراج ). مهتر فرشتگان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در خیابان نوشته که کروبی قس