کره تیفلغتنامه دهخداکره تیف . [ ک َرْ رِ ] (اِ) نامی است که در لاهیجان به تمشک دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به تمشک شود.
کرتیفلغتنامه دهخداکرتیف . [ ک ُ رِ ] (اِ) رستنیی است که در ارسباران ، بورجان و در طوالش ، تمیشبور و در کتول ، تمشک خوانند. (از جنگل شناسی ج 1 ص 270). رجوع به تمشک شود.
تمشکلغتنامه دهخداتمشک . [ ت َ م ِ ] (اِ) درختچه ای از تیره ٔ گلسرخیان که دسته ٔ مستقلی را به نام تمشکها تشکیل می دهند و به حالت وحشی در نقاط ساحلی و گرم مرطوبی ، مخصوصاً در مازن
خرلغتنامه دهخداخر. [ خ َ ] (اِ) حیوانی است که آنرا بعربی حمار اهلی گویند. اگر کسی را عقرب گزیده باشد، باید که به آواز بلند بگوش خر بگوید که مرا عقرب گزیده است و واژگونه بر او
صلیب احمرلغتنامه دهخداصلیب احمر. [ ص َ ب ِ اَ م َ ] (اِخ )صلیب سرخ . نام مؤسسه ٔ بین المللی است که بمنظور کمک های عمومی در مواقع لازم به کشورها و نواحیی که دچار خسارت مالی و تلفات ج
حصبةلغتنامه دهخداحصبة. [ ح َ / ح ُ ب َ / ح َ ص َ ب َ ] (ع اِ) سرخجه . (مهذب الاسماء). دانه های سرخ و باریک و سوزنده که بر بدن پدید آید. (غیاث ). سرخژه . (السامی فی الاسامی ). سر
کلرومیستینفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی آنتیبیوتیک که برای معالجۀ تیفوس و تیفوئید به کار میرود. Δ این دارو را دکتر برگهلدر امریکایی در سال ۱۹۴۷میلادی از خاک گرفت.