کرنیلغتنامه دهخداکرنی . [ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) پی یر. از شعرای نامی فرانسه است . در سال 1606 م . در شهر روئن متولد شد. پدرش خواست او به کار وکالت مشغول شود، اما وی طریق شاعری پیش گر
کرنیبلغتنامه دهخداکرنیب . [ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) نوعی طعام که از شیر و خرما سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مجیع و آن طعامی است [ مراد خرمای آمیخته بشیر است ] . (از اقرب المو
کرنیلیوسلغتنامه دهخداکرنیلیوس . [ ک ُ ] (اِخ ) رئیس صده ٔ رومانی از قیصریه و اول شخصی بود از بت پرستان که به مسیح گروید. (از قاموس کتاب مقدس ). رجوع به قاموس کتاب مقدس شود.
حصار کرنیلغتنامه دهخداحصار کرنی . [ ح ِ ؟ ] (اِخ ) حصاری نزدیک مرند و پل ضیاءالملک . (حبیب السیر ج 3 ص 439) (نزهة القلوب ).