کرنشلغتنامه دهخداکرنش . [ ک ُ ن ِ ] (اِ) کورنش (در ترکی ). گورنیش (در ترکی جغتایی ). سر فرودآوردن . تعظیم . (فرهنگ فارسی معین ). سرفرودآوردن علامت خضوع را. بعلامت تکریم دوتا شدن
کرنشواژهنامه آزادواژه کرنش برای فولاد بکار می رود به نسبت تغییر طول جسم به طول اولیه آن کرنش می گویند.(مهندسی)
کُرْنِشْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی تسلیم شدن ، احترام گذاشتن ، سر خم کردن ، اظهار عجز و ناتوانی
کرنش کردنلغتنامه دهخداکرنش کردن . [ ک ُ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعظیم کردن . سر فرودآوردن . خم شدن به قصد تعظیم وتکریم . رکوع . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرنش شود.
کورنوێشواژهنامه آزادکرنش در زبان کوردی از دو بخش "کور" و "نوێش" تشکیل شده است. "کور" بە معنی خم شدن و سر فرود آوردن می باشد. همچنین نوێش/نوێژ مترادف با نماز است. روی هم کلمە کرنش ب
کُرنش چرخشیrotational strainواژه‌های مصوب فرهنگستانکُرنشی که در آن سمت‌گیری محورهای کُرنش تغییر می‌کند