باب الکرجلغتنامه دهخداباب الکرج . [ بُل ْ ک َ رَ ] (اِخ ) محلی بین همدان و اصفهان . (معجم البلدان ذیل فرّزین ).
بالغتنامه دهخدابا. (اِ) ابا. باج (در تعریب ) بمعنی آش . این کلمه مضاف باسامی آشها آید مانند: ماست با و زیره با و کدوبا وامثال آن . (برهان ) (هفت قلزم ). بمعنی آش است بمعنی سکب
زبل الخنزیرلغتنامه دهخدازبل الخنزیر. [ زِ لُل ْ خ ِ ] (ع اِ مرکب ) سرگین خوک زداینده است مر امع ارا، چون غذای او کرنج باشد. (ترجمه ٔ صیدنه ). صاحب مخزن الادویه آرد: سرگین خشک خنزیر با
کرنج خانهلغتنامه دهخداکرنج خانه . [ ک ُ رَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) بازخانه و جایی که در آن مرغان شکاری را نگاه میدارند. (ناظم الاطباء). اما صحیح کریج خانه است . رجوع به کریج شود.
کرنجلغتنامه دهخداکرنج . [ ک َ / ک ُ رِ / ک ِ رَ ] (اِ) سیاه دانه باشد و آن تخمی است سیاه که بر روی نان کنند. (برهان ) (آنندراج ). سیاه دانه . شونیز. (ناظم الاطباء) (جهانگیری ).