کرنلغتنامه دهخداکرن . [ کْرُ / ک ُ رُ ] (اِ) مسکوکی در اطریش معادل یک قران . (یادداشت مؤلف ). || واحد پول سوئد و نروژ و دانمارک .
کرنلغتنامه دهخداکرن . [ ک ُ رَ] (اِخ ) رودخانه ای است میان فارس و عراق منشعب از زاینده رود اصفهان که به شوشتر می آید و از آنجا به دریای عمان می ریزد. شادروان و سد قیصر روم بر آ
کرنلغتنامه دهخداکرن . [ کْرُ / ک ُ رَ ] (ص ، اِ) اسبی را گویند که رنگ او میان زرد و بور باشد. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (برهان ). کرند. کرنگ . کرن . کرنگه . کرنده . کورنگ .
کرندلغتنامه دهخداکرند. [ ک ُ رَ ] (اِ) کرنده . میدان اسب دوانی را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || رنگی است مخصوص اسب که آن را کرن گویند. (برهان ). اسبی که رنگ آن میان زرد و ب
کرندهلغتنامه دهخداکرنده . [ ک ُ رَ دَ/ دِ ] (اِ) کرند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میدان . (برهان ) (آنندراج ). میدان اسب دوانی . (ناظم الاطباء). || کرنگ . کرند. کرن . (ح
کرنگلغتنامه دهخداکرنگ . [ ک ُ رَ ] (اِ) رنگی است اسب و استر را. (جهانگیری ). اسب آل را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). اسب سرخ رنگ . (غیاث ) (آنندراج ). کرند. کرنده . کرن . (حاش
کرنگهلغتنامه دهخداکرنگه .[ ک ُ رَ گ ِ ] (اِ) کرنده . (برهان ) (آنندراج ). کرنگ .کرن . کرند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). میدان اسب دوانی . || صف کشیدن . حلقه زدن مردم و سپاه . (برهان