کرمهلغتنامه دهخداکرمه . [ ک ِ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد اردهال بخش قمصر شهرستان کاشان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کرمةلغتنامه دهخداکرمة. [ ک َ رَ م َ ] (ع اِمص ) کرم . (ناظم الاطباء). کَرَم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).کرامة. (اقرب الموارد). رجوع به کرم و کرامة شود.
کرمةلغتنامه دهخداکرمة. [ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی است به طبس . (منتهی الارب ). قریه ٔ بزرگی است جامع و منبر دارد و اهالی بسیار و آب روان و خرمابن دارد و از نواحی طبس می باشد. (از مع
کرمةلغتنامه دهخداکرمة. [ ک َ م َ ] (ع اِ) واحد کرم یعنی یک درخت مو. (ناظم الاطباء). یک رز. (آنندراج ). مو انگور و این اخص ازکرم است . (از اقرب الموارد). || تندی سر سرون . (بحر ا
کرمه کوریلغتنامه دهخداکرمه کوری . [ ک َ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) صفتی برای چشمهای ضعیف و درهم کشیده و آبریز. کورمَکوری .
کرمةلغتنامه دهخداکرمة. [ ک َ رَ م َ ] (ع اِمص ) کرم . (ناظم الاطباء). کَرَم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).کرامة. (اقرب الموارد). رجوع به کرم و کرامة شود.