کرغستلغتنامه دهخداکرغست . [ ک َ غ َ ] (اِ) برغست . (فرهنگ اسدی ) (فرهنگ اوبهی ). گیاهی است و آن گل زردی دارد و به چهارپایان دهند و بیشتر خورش خرالاغ کنند. (برهان ) (آنندراج ) (ان
کردستانلغتنامه دهخداکردستان .[ ک ُ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔشهرستان بهبهان . دشت و گرمسیر است و 1119 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). فرسخی بیشتر
کلغتنامه دهخداک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص
بلغتنامه دهخداب . (حرف ) حرف دوم است از الفباء فارسی و نیز حرف دوم از الفبای عربی و همچنین حرف دوم از ابجد و آنرا «با» و «باء» و «بی » خوانند. و آن یکی از حروف محفوره ، شفهیه
برغستلغتنامه دهخدابرغست . [ ب َ غ َ ] (اِ) تره ٔ بهاری باشد که آن را بپزند و آدمی و چارپایان خورند. (نسخه ای از فرهنگ اسدی نخجوانی ). گیاهی بود که خر خورد بیشتر و زردگلی دارد خرد