کردیلغتنامه دهخداکردی . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان . کوهستانی و سردسیر است و 458 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
کردیلغتنامه دهخداکردی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) منسوب به قوم کرد. (از یادداشت مؤلف ). || لهجه ٔ کرد. (یادداشت مؤلف ). زبان کردان . (فرهنگ فارسی معین ). || نیم تنه ای که در قدیم روی
کِرْدِیگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی کار ، فعالیت ، اقدام ، عمل ، حرکت ، جنبش ، واکنش ، کاری که امروز انجام شده یا باید انجام می پذیرفت.
کردی خوردیلغتنامه دهخداکردی خوردی . [ک ِ خوَرْ / خُرْ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، بی پس انداز که از حاصل کار تنها معاش گذراند و پس انداز نتواند کرد. (یادداشت مؤلف ). کسب و کاری که در
کردی کلالغتنامه دهخداکردی کلا. [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است در ناتل رستاق از ناحیه ٔ نور مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 111 و ترجمه ٔ آن ص 149).