کرخهلغتنامه دهخداکرخه . [ ک َ خ َ ] (اِخ ) آن را نهرالسوس خوانند از کوه الوند همدان برمی خیزد و با آبهای دینور و کولکو و سیلاخور و خرم آباد و کژکی جمع می شود و بر ولایت حویزه می
کرخهلغتنامه دهخداکرخه . [ ک َ خ َ ] (اِخ ) کرخا. شهری بوده است نزدیک شوش که اکنون نامش بر روی رودکرخه مانده . مقدسی گوید شهری است کوچک و آبادان و نیکو بازارش روزهای یکشنبه است و
کرخه دنلغتنامه دهخداکرخه دن . [ ک َ خ ِ دُ ] (اِخ ) نامی که یونانیان به قرطاجنه داده اند. (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1454). رجوع به قرطاجنه شود.
ایوان کرخهلغتنامه دهخداایوان کرخه . [ اَی ْ ن ِ ک َ خ َ ] (اِخ ) خرابه های شهر عهد ساسانیان در خوزستان . بقایای ابنیه و استحکامات نظامی مفصل عهد شاپور دوم ساسانی . در کرانه ٔ راست رود
کرخه دنلغتنامه دهخداکرخه دن . [ ک َ خ ِ دُ ] (اِخ ) نامی که یونانیان به قرطاجنه داده اند. (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1454). رجوع به قرطاجنه شود.
ایوان کرخهلغتنامه دهخداایوان کرخه . [ اَی ْ ن ِ ک َ خ َ ] (اِخ ) خرابه های شهر عهد ساسانیان در خوزستان . بقایای ابنیه و استحکامات نظامی مفصل عهد شاپور دوم ساسانی . در کرانه ٔ راست رود
ازانلغتنامه دهخداازان . [ ] (اِخ ) [ شاپور ذوالاکتاف ] شهر کرخه کرد و از آنجا بزیر زمین اندر راه کرد که سوار بگندیشاپور رفتی ، و بسیار قلعه ها کرد و از جمله قلعه ٔ ازان و آنرا م