کرباشهلغتنامه دهخداکرباشه . [ ک َ ش َ / ش ِ ] (اِ) کرباسو. مارمولک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرباسو، کرباسه و مارمولک شود.
کراشهلغتنامه دهخداکراشه . [ ک َ ش َ / ش ِ ] (اِ) طرز. روش . || صفت . گونه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کرباسهلغتنامه دهخداکرباسه . [ ک َ س َ / س ِ ] (اِ) به شبه مار جانوری است ولی پای دارد. (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). کربس . سوسمار.(اوبهی ). کربسه . کربش . (صحاح الفرس ). سام ابرص . ب
کرباسةلغتنامه دهخداکرباسة. [ ک ِ س َ ] (ع اِ) کرباس و اخص از آن است . (از اقرب الموارد). قطعه ای از کرباس . (ناظم الاطباء). رجوع به کرباس شود.
کربشهلغتنامه دهخداکربشه . [ ک َ ب َ ش َ / ش ِ ] (اِ) کربس . سام ابرص . (از برهان ). چلپاسه . (ناظم الاطباء). مارمولک . (فرهنگ فارسی معین ). کربسو. کرباسه . کرباشو. کربشو. کربش .
کربشةلغتنامه دهخداکربشة. [ ک َ ب َ ش َ ] (ع اِمص ) رفتار بندی . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کربسة شود.
چلپاسهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهسوسمار کوچک؛ مارمولک؛ کرباسه؛ کرباشه؛ کرباشو؛ کربش؛ کربشه؛ باشو؛ ماتورنگ. =سوسمار
کرباسهلغتنامه دهخداکرباسه . [ ک َ س َ / س ِ ] (اِ) به شبه مار جانوری است ولی پای دارد. (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). کربس . سوسمار.(اوبهی ). کربسه . کربش . (صحاح الفرس ). سام ابرص . ب
کراشهلغتنامه دهخداکراشه . [ ک َ ش َ / ش ِ ] (اِ) طرز. روش . || صفت . گونه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
کرباسةلغتنامه دهخداکرباسة. [ ک ِ س َ ] (ع اِ) کرباس و اخص از آن است . (از اقرب الموارد). قطعه ای از کرباس . (ناظم الاطباء). رجوع به کرباس شود.