کراماتلغتنامه دهخداکرامات . [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کرامت . (یادداشت مؤلف ). چیزهای عجیب و خارق عادت که از بعضی مردمان بزرگ گاه گاه صدور یابد. کرامتها. (ناظم الاطباء) : عشق چو در پرده
کراماتفرهنگ انتشارات معین(کَ) [ ع . ] (اِ.) جِ کرامة . کارهای عجیب و خارق العاده که از بعضی اولیاء و صالحان دیده می شود.
کرامات فروشلغتنامه دهخداکرامات فروش . [ ک َ ف ُ ] (نف مرکب ) متظاهر به داشتن کرامات . عرضه کننده ٔ کرامات ریائی : ای کرامات فروشان دم و افسون شماعلت افزود که معلول ریائید همه .خاقانی .
نمایش کراماتmiracle playواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمایش در قرون وسطی که براساس زندگی قدیسان و رویدادهای شگفتانگیز و مفاهیم کتاب مقدس اجرا میشد
کرامات فروشلغتنامه دهخداکرامات فروش . [ ک َ ف ُ ] (نف مرکب ) متظاهر به داشتن کرامات . عرضه کننده ٔ کرامات ریائی : ای کرامات فروشان دم و افسون شماعلت افزود که معلول ریائید همه .خاقانی .
اقطاعاتلغتنامه دهخدااقطاعات . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اقطاعة و اقطاع : او را بانواع الطاف و کرامات و مزید قربات بنواخت و باقطاعات زیادت موعود گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). سالها باید
دانیاللغتنامه دهخدادانیال . (اِخ ) شیخ دانیال خنجی . مردی صاحب کرامات بود و از کس لقمه دریغ نداشت و تا غایت سفره ٔ او روانست . و سفره ٔ شیخ کبیر شیراز و سفره ٔ ابوعبداﷲ خفیف و سفر