کراغلغتنامه دهخداکراغ . [ ک َ ] (اِخ ) نهری است به هرات . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). یکی از نهرهای نه گانه که از هری رود منشعب می شده و به هرات می آمده است . (نزهةالقلوب
کراغلغتنامه دهخداکراغ . [ ک ُ ] (اِ) گیاهی باشد که بازوی فرودآمده و استخوان از جای بدررفته را بدان بندند. (از برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
کرغلغتنامه دهخداکرغ . [ ک ُ ] (اِ) به معنی کراغ است وآن گیاهی است که کمان گران بر بازوی فرودآمده و استخوان از جای بدررفته بندند. (آنندراج ) (برهان ). کراغ . (جهانگیری ) (از ناظ
اشقلغتنامه دهخدااشق . [ اُش ْ ش َ / اُ ش َ / اَش َ ] (معرب ، اِ) (معرب از فارسی ) صمغ گیاهی است که آنرا بدران گویند و بعربی صمغالطرثوث خوانند. استسقا را نافع است و بعضی گویند ج
افزونلغتنامه دهخداافزون . [ اَ ] (ص ) فزون . بسیار. (آنندراج ). علاوه . اضافه . (ناظم الاطباء).زیاده است . (فرهنگ شعوری ) (مجمع الفرس اسدی ). فزون .بیش . زیادت . مقابل کم . زایده
پشتهلغتنامه دهخداپشته . [ پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) مقداری که با پشت توان برداشت . هر چیز که بر پشت گیرند از هیمه و جز آن . کوله . کوله بار. بار : شب زمستان بود کپی سرد یافت کر