کراسلغتنامه دهخداکراس . [ ک َ ] (اِ) در اصطلاح خطاطان ، کرسی . (از فرهنگ فارسی معین ) : اصول و ترکیب ، کراس و نسبت ، صعود و تشمیر، نزول و ارسال . (اصول خطوط سته فتح اﷲبن احمد سب
کراسلغتنامه دهخداکراس . [ ک ُ ] (اِ) پرنده ای باشد سیاه و سفید که بر کنار آب نشیند و دم جنباند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کراش . کراک . دم جنبانک . (فرهنگ فارسی معین )
کراسلغتنامه دهخداکراس . [ ک ُرْ را ] (ع اِ) جزوی از کتاب که غالباً محتوی هشتاد برگ است . ج ، کَراریس . (از اقرب الموارد). رجوع به کُرّاسة شود. || ج ِ کُرّاسة. (منتهی الارب ) (نا
کراثلغتنامه دهخداکراث . [ ک َرْ / ک ُرْ را ] (ع اِ) به اقسام تره اطلاق شود. (فرهنگ فارسی معین ). نوعی از تره و گندنا. (منتهی الارب ). نوعی تره که گندنا گویند. (ناظم الاطباء). تر
کراثلغتنامه دهخداکراث .[ ک َ ] (ع اِ) درختی بزرگ که در کوههای طایف روید. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). واحد آن کَراثة است . (از اقرب الموارد). || (اِخ ) نا
کراسبلغتنامه دهخداکراسب . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فریم بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری . کوهستانی ، جنگلی ، معتدل و مرطوب است و سکنه ٔ آن 300 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ا
کراسهلغتنامه دهخداکراسه . [ ک ُ س َ / س ِ ] (اِ) مصحف و کلام خدا را گویند. (برهان ) (آنندراج ). قرآن مجید.(ناظم الاطباء). صاحب فرهنگ انجمن آرای ناصری گوید: کراسة کتاب را گویند عم
کراسةلغتنامه دهخداکراسة. [ ک ُرْ را س َ ] (ع اِ) دفتر و کتاب . (برهان ). جزوی از اجزاء کتاب . ج ، کُرّاس ، کَراریس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی کراس و اخص از کراس است و
کراسیلغتنامه دهخداکراسی .[ ک َ / ک َ سی ی ] (ع اِ) ج ِ کُرسی ّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کرسی شود.
کراسیعلغتنامه دهخداکراسیع. [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کُرسوع . (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به کرسوع شود.