کدگذاریencodingواژههای مصوب فرهنگستانمرحلة پایانی تدوین پیکره در زبانشناسی پیکرهای که در آن برای آسانتر کردن تحلیل دادهها، اطلاعات مختلفی به پیکره افزوده میشود
کُدگذاریcoding 2واژههای مصوب فرهنگستانوضع قواعدی برای انطباق عناصری از یک مجموعه بر عناصری از مجموعۀ دیگر و معمولاً با تناظر یکبهیک
کدگذاری تصویر 1image encodingواژههای مصوب فرهنگستانتبدیل دادههای تصویری به یک قالب قابل خواندن بهکمک رایانه برای فشردهسازی یا انتقال یا ذخیرهسازی
کدگذاری تصویر 2video codingواژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از الگوریتم/ خوارزمی خاص در ذخیرهسازی و انتقال نشانکها/ سیگنالهای تصویر
codificationsدیکشنری انگلیسی به فارسیکدگذاری، تدوین، قانون نویسی، وضع قوانین، رمزی کردن، جمع و تدوین قوانین