کدوکلغتنامه دهخداکدوک . [ ک َ ] (اِ) گدار و معبر از کوه . (ناظم الاطباء). اما صحیح کلمه گدوک است و ظاهراً ترکی است . رجوع به گدوک شود.
کدوکشلغتنامه دهخداکدوکش . [ ک َ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) ابزاری که بدان کدو را می برند. (ناظم الاطباء).
کُدُفکگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی بزرگ ، بیش از اندازه معمول و متعادل ، خارج از عرف چیزی مثلا کله کدفک یعنی کسی که سرش خیلی نسبت به جثه اش بزرگ است.
کدوکشلغتنامه دهخداکدوکش . [ ک َ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) ابزاری که بدان کدو را می برند. (ناظم الاطباء).
کُدُفکگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی بزرگ ، بیش از اندازه معمول و متعادل ، خارج از عرف چیزی مثلا کله کدفک یعنی کسی که سرش خیلی نسبت به جثه اش بزرگ است.
کیزه قیلونگویش بختیاریکدو تنبل کوزه مانندى که پس از خشکیدن در آفتاب درون آن را تخلیه کنند و بهعنوان ظرف ادویه استفاده شود.