کدخداییفرهنگ مترادف و متضاد۱. دهبانی، دهداری، کدیوری ۲. ایلبیگی ۳. ریشسفیدی، کدخدامنشی ۴. آقایی، مردی، زوجیت ۵. پیشکاری ۶. ریاست ≠ کدبانویی
کدخداییلغتنامه دهخداکدخدایی . [ ک َ خ ُ ] (حامص مرکب ) کدخدائی . صاحب چیزی .چیزداری . تمکن . تملک : آنچه رسم است که اولیاء عهد را دهند از غلام و تجمل و آلت و کدخدایی ما را [ مسعود
کدخدایی کردنلغتنامه دهخداکدخدایی کردن . [ ک َ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اجرا کردن کدخدایی . شوهر بودن . سمت زوجیت داشتن . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کدخدایی شود.
کدخداییلغتنامه دهخداکدخدایی . [ ک َ خ ُ ] (حامص مرکب ) کدخدائی . صاحب چیزی .چیزداری . تمکن . تملک : آنچه رسم است که اولیاء عهد را دهند از غلام و تجمل و آلت و کدخدایی ما را [ مسعود
کدخدایی کردنلغتنامه دهخداکدخدایی کردن . [ ک َ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اجرا کردن کدخدایی . شوهر بودن . سمت زوجیت داشتن . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کدخدایی شود.
کدخدالغتنامه دهخداکدخدا. [ ک َخ ُ ] (اِ مرکب ) کدخدای . صاحب خانه باشد چه کد بمعنی خانه و خدا بمعنی صاحب ومالک آمده است . (برهان ) (از جهانگیری ) : به نزدیک مهمان شد آن پاک رای ه