کدخدامنشیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. به منش و روش کدخدایان رفتار کردن.۲. حل کردن دعوای دو تن به روش مسالمتآمیز و حکمیت.
کداخدامنشیلغتنامه دهخداکداخدامنشی . [ ک َ خ ُ م َ ن ِ ] (حامص مرکب ) چون کدخدایان رفتار کردن . || حل دعاوی مردم به طریق حکمیت و دوستانه . (فرهنگ فارسی معین ).- با کدخدامنشی کاری را فی
کدخدامنشلغتنامه دهخداکدخدامنش . [ ک َ خ ُ م َ ن ِ ] (ص مرکب ) آنکه چون کدخدایان رفتار کند. || باوقار. متکبر. (فرهنگ فارسی معین ).
کدخداییفرهنگ مترادف و متضاد۱. دهبانی، دهداری، کدیوری ۲. ایلبیگی ۳. ریشسفیدی، کدخدامنشی ۴. آقایی، مردی، زوجیت ۵. پیشکاری ۶. ریاست ≠ کدبانویی
کداخدامنشیلغتنامه دهخداکداخدامنشی . [ ک َ خ ُ م َ ن ِ ] (حامص مرکب ) چون کدخدایان رفتار کردن . || حل دعاوی مردم به طریق حکمیت و دوستانه . (فرهنگ فارسی معین ).- با کدخدامنشی کاری را فی
صلحیهلغتنامه دهخداصلحیه . [ ص ُ حی ی َ ] (ص نسبی ، اِ) (اصطلاح قضائی ) صلحیه یا محکمه ٔ صلح . دادگاهی از دادگاههای عمومی دادگستری است که حدود صلاحیت آن از بدو پیدایش تا امروز تغی
پروسلغتنامه دهخداپروس . [ پْرو / پ ِ ] (اِخ ) نام قسمتی از کشور آلمان است . مساحت آن 292695 هزارگزمربع و سکنه ٔ آن 39 میلیون تن میباشد. پروس از شرق به غرب شامل پروس شرقی و بقایا
کدخدامنشلغتنامه دهخداکدخدامنش . [ ک َ خ ُ م َ ن ِ ] (ص مرکب ) آنکه چون کدخدایان رفتار کند. || باوقار. متکبر. (فرهنگ فارسی معین ).