کههلغتنامه دهخداکهه . [ ک َ هََ / هَِ ] (اِ) اسم فارسی تبن است که نیز به فارسی کاه نامند. (فهرست مخزن الادویه ). در فرهنگ مخزن الادویه گفته اسم پارسی تبن است که کاه باشد. (از آ
کحللغتنامه دهخداکحل .[ ک َ ] (ع مص ) سرمه کشیدن چشم را. (منتهی الارب ). کُحل گذاردن در چشم . (اقرب الموارد). || سخت شدن سال . (منتهی الارب ). کحل سنة؛ سختی آن . (اقرب الموارد).
کحللغتنامه دهخداکحل .[ ک َ ] (ع مص ) سرمه کشیدن چشم را. (منتهی الارب ). کُحل گذاردن در چشم . (اقرب الموارد). || سخت شدن سال . (منتهی الارب ). کحل سنة؛ سختی آن . (اقرب الموارد).