کج آگندلغتنامه دهخداکج آگند. [ ک َ گ َ ] (اِ مرکب ) آگنده به کج (کژ) که نوعی ابریشم کم بهاست . || کج آغند که جامه ٔ روز جنگ باشد. (برهان ). کج آکند. قژاگند : پاره پاره بر تن بدخواه
کژآگندلغتنامه دهخداکژآگند. [ ک َ گ َ ] (اِ مرکب ) کژآغند است که جامه ٔ کژ آکنده ٔ روز جنگ باشد. (برهان ). جامه ای که برای حفظ تن به زیر زره پوشند و میان ابره و آستر آن کژآگنده دوخ
کج آغندلغتنامه دهخداکج آغند. [ ک َ غ َ ] (اِ مرکب ) کجاغند. جامه ای باشد که درون آن را به جای پنبه ابریشم کج پر کرده باشند و روز جنگ پوشند. (برهان )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). کج آگ
کژآگندشلغتنامه دهخداکژآگندش . [ ک َگ َ دِ ] (اِ مرکب ) کژاغندش است که برگستوان باشد. (برهان ) کژاغند است که جامه ٔ روز جنگ باشد. (آنندراج ). ظاهراً «ش » ضمیر را در بیتی از این قبیل
کج آغندلغتنامه دهخداکج آغند. [ ک َ غ َ ] (اِ مرکب ) کجاغند. جامه ای باشد که درون آن را به جای پنبه ابریشم کج پر کرده باشند و روز جنگ پوشند. (برهان )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). کج آگ
کج آکندلغتنامه دهخداکج آکند. [ ک َ ک َ ] (اِ مرکب ) آکنده به کج که نوعی ابریشم کم بهاست . کج آگند. || جامه ای را گویند که میانش را به کج پر کرده باشند و آن را روز جنگ بپوشند. (فرهن
علهاءلغتنامه دهخداعلهاء. [ ع َ ] (ع اِ) کژآگند. قزآگند. کج آگند. کچ آغند. جامه ای که درون آن به ابریشم کج پر شده باشد و روز جنگ پوشند. دو جامه ای که در آنها پشم شتر گذارند و در ز
همهلغتنامه دهخداهمه . [ هََ م َ / م ِ ] (ضمیر مبهم ، ص ، ق ) برای احاطه ٔ افراد و شمول اجزا می آید و جمع کردن آن با یای وحدت غرابتی دارد، چنانکه سعدی گوید : همه تخت و ملکی پذیر
رختلغتنامه دهخدارخت . [ رَ ] (اِ) اسباب و متاع خانه . (آنندراج ) (انجمن آرا) (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔخطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ سروری ). گرانبهای از اسباب