کجکلغتنامه دهخداکجک . [ ک َ ج َ ] (اِ) کژه . کژک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). آهنی باشد سرکج و دسته دار که فیلبانان بدان فیل را به هر طرف که خواهند برند و آن بمنزله ٔعنان است . (
کجکفرهنگ انتشارات معین(کَ جَ) (اِمصغ .) 1 - میلة آهنی است سرکج و دسته دار که فیلبانان با آن فیل را به هر طرف که خواهند برند. 2 - هر آلت فلزی یا چوبی سرکج .
کجکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. هر وسیلۀ فلزی یا چوبی سرکج؛ قلاب چنگک.۲. [قدیمی] میلۀ آهنی سرکج که پیلبانان برای راندن پیل در دست میگیرند.
کژکلغتنامه دهخداکژک .[ ک َ ژَ ] (اِ) آهنی سرکج و دسته دار که فیلبانان بدان فیل را به هر جانب که خواهند برند. (برهان ). آهنی سرکج است که بدان فیلبانان فیلی را به هر جانب که خواه