کجالغتنامه دهخداکجا. [ ک ُ ] (ق ) (از ک ُ (استفهام ) + جا) از ادات پرسش است و در مقام سؤال از مکان بکار برند.کدام جا. (برهان ) (آنندراج ). کدام جای . کدام مکان . (یادداشت مؤل
اریلغتنامه دهخدااری . [ اَ ] (هندی ، حرف ندا) کلمه ٔ نداست و مشترک در هندی عامیانه : اری گیدی تو کجا درک کجا شعر کجالاف چیزی که ندانی چه زنی پیش کسان .شفائی (از آنندراج ).
بوجارفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکسی که پیشهاش پاک کردن غلات است و حبوبات و غلات را با غربال پاک میکند. بوجار لِنجان: [عامیانه، مجاز] کسی که هر کجا نیرو و قدرت و سود و فایده ببیند به آن طرف ب
کن فیکونلغتنامه دهخداکن فیکون . [ ک ُ ف َ ی َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ، اِ مرکب ) کنایه از عالم موجودات . (آنندراج ) (غیاث ). کن فکان . (از ناظم الاطباء) : کجا شد آنکه بر از خاک پاک کن فی
بی غملغتنامه دهخدابی غم . [ غ َ ] (ص مرکب ) (از: بی + غم ) آنکه غم نداشته باشد. (آنندراج ). بی رنج . بدون اندوه . عاری از حزن و ملامت . (ناظم الاطباء). بی اندوه . بدون غصه . خلی
مالشلغتنامه دهخدامالش . [ ل ِ ] (اِمص ) عمل مالیدن . مالندگی .- مالش رفتن دل ؛ دردهای گنگ در فم معده پدید آمدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آشوب و انقلاب درونی براثر اختلال م