کثاهلغتنامه دهخداکثاه . [ ک ُ ] (اِ) به لغت یونانی تخم تره تیزک باشد. (برهان ). || بعضی گویند تخم خردل صحرایی است . (برهان ). بزرالجرجیر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (منهاج ).
کثاةلغتنامه دهخداکثاة. [ ک َ ] (ع اِ) گیاه ایهقان . (منتهی الارب ). جرجیر یا جرجیر دشتی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کثاء. و رجوع به کَثاء شود.
کثبةلغتنامه دهخداکثبة. [ ک ُ ب َ ] (ع اِ) اندک از آب و شیر یا جرعه مانندی که در آوند باقی باشد، یا به اندازه ٔ پری کاسه از آب و شراب و اندکی از طعام و شراب و از خاک و جز آن . (م
کثاءةلغتنامه دهخداکثأة. [ ک َ ءَ ] (ع اِ) چربش که بر سر شیر گرد آید: کثاءةاللبن ؛ چربی که بر سر شیر آید. (منتهی الارب )(از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کف دیگ . (منتهی ال
کثاهلغتنامه دهخداکثاه . [ ک ُ ] (اِ) به لغت یونانی تخم تره تیزک باشد. (برهان ). || بعضی گویند تخم خردل صحرایی است . (برهان ). بزرالجرجیر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (منهاج ).
کثاةلغتنامه دهخداکثاة. [ ک َ ] (ع اِ) گیاه ایهقان . (منتهی الارب ). جرجیر یا جرجیر دشتی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کثاء. و رجوع به کَثاء شود.
کثبةلغتنامه دهخداکثبة. [ ک ُ ب َ ] (ع اِ) اندک از آب و شیر یا جرعه مانندی که در آوند باقی باشد، یا به اندازه ٔ پری کاسه از آب و شراب و اندکی از طعام و شراب و از خاک و جز آن . (م