کتولهلغتنامه دهخداکتوله . [ ک ُ ل َ / ل ِ ] (ص ) که قدی نهایت کوتاه دارد. کوتاه قد. کُتُل . کپُل . (یادداشت مؤلف ). کوتوله . کُتُلَه . کل . کله قد (در تداول مردم قزوین ). خپل .
کتولهلغتنامه دهخداکتوله . [ ک ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و معتدل . سکنه 180 تن . آب آن از نهر پریان . محصول آنجا غلات و لبنیات و پشم
کولهگویش بختیاری1. سوختن نان یا هر چیز دیگرى بر اثر آتش dass-e bačam kula âvid>:دست فرزندم سوخت> ؛ 2. حرامزاده.