کتمانلغتنامه دهخداکتمان . [ ک ِ ] (ع مص ) پنهان شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || پنهان داشتن . (از منتهی الارب ). پنهان کردن . (آنندراج ). پوشیدن و پنهان کردن چیزی . (ترجمان القرآن
کتمانلغتنامه دهخداکتمان . [ ک ُ / ک ِ] (ع اِ) گیاه وسمه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . رجوع به کَتَم شود. || (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). ابومنصور گفت نام بلدی است از بل
کتمانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط تمان، پوشاندن، پنهانکردن، اخفا، پردهپوشی، نهفتگی مخفیکاری، استتار پنهان شدن، اختفا، محل اختفا حجاب، پوشش حبس، گوشهگیری تجاهل، تظاهر (ادعا)
کتمان کردنلغتنامه دهخداکتمان کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان کردن . نهان داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). پوشیدن . نهان کردن . کتم کردن : آنگه باشد که ایشان آرزو کنند که با زمین هم