کتمفرهنگ انتشارات معین(کَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) پنهان کردن ، پوشاندن . 2 - (اِمص .) پوشیدگی ، اختفا. 3 - (اِ.) وسمه . 4 - شمشاد.
کتمفرهنگ مترادف و متضاد۱. اختفا، پنهان، پوشیده، نهان ۲. پوشیدن، نهان کردن، نهانداشتن ۳. وسمه ۴. شمشاد
کتم بستهلغتنامه دهخداکتم بسته . [ ک ُ ت ُ ب َ ت َ ] (اِخ ) کوهی است از سلسله ٔ کوههای البرز که یکی از شعب رودخانه ٔ لار از آن سرچشمه گیرد. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 67).
کتم کردنلغتنامه دهخداکتم کردن . [ ک َ ک َ ] (مص مرکب ) پوشیدن راز. (ناظم الاطباء). مکتوم کردن . کتمان کردن . تلبیس کردن . ملتبس کردن . استکتام . (یادداشت مؤلف ).- کتم شهادت کردن ؛
کتمان کردنلغتنامه دهخداکتمان کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان کردن . نهان داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). پوشیدن . نهان کردن . کتم کردن : آنگه باشد که ایشان آرزو کنند که با زمین هم
کتمانلغتنامه دهخداکتمان . [ ک ِ ] (ع مص ) پنهان شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || پنهان داشتن . (از منتهی الارب ). پنهان کردن . (آنندراج ). پوشیدن و پنهان کردن چیزی . (ترجمان القرآن