لغتنامه دهخدا
کترمه . [ ک ُ ت ُ م َ / م ِ ] (اِ) قترمه . در تداول عامه چرک و خون گرد آمده بر سر جراحت یا قرحه و قطور و ضخیم و خشک شدن آن . خشکریشه ٔ ضخیم بر قرحه . جُلبَه و آن پوست مانندی است که بر روی ریش بندد. (یادداشت مؤلف ). شوخ و چرک بسیار بر دست و پ