کتاعلغتنامه دهخداکتاع . [ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ کَتعَه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کتعه شود.
کتاعلغتنامه دهخداکتاع . [ ک ُ ] (ع اِ) کتیع. (منتهی الارب ). ما بالدار کتاع ؛ نیست در خانه کسی . (ناظم الاطباء). رجوع به کتیع شود.
کتعةلغتنامه دهخداکتعة. [ ک ِع َ ] (ع اِ) پاره و ریزه ٔ چیزی . ج ، کِتاع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دلو خرد. ج ، کِتاع . (از اقرب الموارد). کُتعَة. رجوع به کُتعَة شود.