کتابدیکشنری عربی به فارسیفصل ياقسمتي از کتاب , مجلد , دفتر , کتاب , درکتاب يادفتر ثبت کردن , رزرو کردن , توقيف کردن , نامه رسمي , نطق , سخنراني , فصاحت و بلا غت , خطابه , سخن , حرف , گف
کتيبدیکشنری عربی به فارسیکتاب کوچک , کتابچه , دفترچه , رساله , جزوه , نامزد (مرد) , نامزد گرفتن , کتاب دستي , کتاب راهنما , سخن پرداز , سخنران , ناطق , خطيب , مستدعي , رساله چاپي
کتابچهلغتنامه دهخداکتابچه . [ ک ِ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) کتاب کوچک . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). || در تداول امروز دفتر سفید کوچک بقطع خشتی یا رقعی و کوچکتر برای تحریر. اور