کبریتگویش اصفهانی تکیه ای: kebrüt طاری: kebrit طامه ای: kebrit طرقی: kebrüt/ gügerd کشه ای: kebrit نطنزی: keprit
کبریتلغتنامه دهخداکبریت . [ ک ِ ] (ع اِ) گوگرد.(برهان ) (دهار) (مفاتیح العلوم ) (مهذب الاسماء). گوگرد و این معرب است . (آنندراج ). گوگرد که به هندی گندیک گویند. (غیاث اللغات ). ن
کبریت احمرلغتنامه دهخداکبریت احمر. [ ک ِ ت ِ اَ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گوگرد سرخ . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). و گوگرد سرخ بغایت کمیاب است (غیاث اللغات ). در کبریت احمر اقوا
کبریت زدنلغتنامه دهخداکبریت زدن . [ ک ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کشیدن سرچوب آغشته به گوگرد به سنباده ٔ موضوع بر کناره ٔ قوطی کبریت و افروختن آن . (از یادداشت مؤلف ). کبریت کشیدن .