کبایرلغتنامه دهخداکبایر. [ ک َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) کبائر. ج ِ کبیرة، بمعنی گناه بزرگ . (از اقرب الموارد) : و سیاست او چندان بود که گناهی نه از کبایر حوالت به نعمان بن المنذر کردند..
کبایرلغتنامه دهخداکبایر. [ ک َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) کبائر. ج ِ کبیرة، بمعنی گناه بزرگ . (از اقرب الموارد) : و سیاست او چندان بود که گناهی نه از کبایر حوالت به نعمان بن المنذر کردند..
شیخ تیموریلغتنامه دهخداشیخ تیموری . [ ش َ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کبایر بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد است و 309 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
اصحاب مکرملغتنامه دهخدااصحاب مکرم . [ اَ ب ِ م ُ ک َرْ رَ ](اِخ ) پیروان مکرم بن عبداﷲ عجلی ، ازجمله ٔ ثعالبه بودند ولی از آنها منشعب شدند و گفتند: تارک صلات کافر است از اینرو که خدا