کتاب فروشیفرهنگ انتشارات معین( ~ . فُ) [ ع - فا. ] 1 - (حامص .) شغل و عمل فروش کتاب . 2 - (اِ مر.) دکان و مغازة فروش کتاب .
کبابیلغتنامه دهخداکبابی . [ ک َ ] (ص نسبی ) آنکه کباب بسازد. (بهار عجم ) (آنندراج ). استاد کباب پز. (ناظم الاطباء). که کباب پختن و فروختن پیشه دارد : کبابی ازان روی پر آب و تاب م
یلغتنامه دهخدای . [ ی ِ، ای ] (پسوند) این یاء به انواعی از کلمات فارسی ملحق شود و آن را به کسی یا جایی یا چیزی نسبت دهد. چون شیرازی ، فارسی ، ایرانی ، برمکی ، روستایی ، شهری