شارش کوئتCouette flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش حاصل از تنش برشی ناشی از حرکت نسبی یک دیوار نسبت به دیوار دیگر
کد احراز اصالت پیام چکیدهبنیادhash-based message authentication code, keyed-hash- based message authentication codeواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کد احراز اصالت پیام (کاپ) با استفاده از یک کلید رمزنگاشتی و یک تابع چکیدهساز اختـ . کاپ چکیدهبنیادHMAC متـ . کد اصالتسنجی پیام چکیدهبنیاد
کایدانلغتنامه دهخداکایدان . (اِخ ) دهی است از بخش عقیلی شهرستان شوشتر که دارای 500 تن سکنه ، آب آن از کارون و محصول عمده اش غله و برنج است . ساکنان از طایفه ٔ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
سهیفرهنگ فارسی عمیدراست و بلند: ◻︎ چندان بود کرشمه و ناز سهیقدان / کآید به جلوه سرو صنوبرخرام ما (حافظ: ۳۸).
صنوبرخرامفرهنگ فارسی عمیددلبر؛ معشوقی که قدی چون صنوبر دارد و مانند صنوبر میخرامد: ◻︎ چندان بُوَد کرشمه و ناز سهیقدان / کآید به جلوه سرو صنوبرخرام ما (حافظ: ۳۸).
خاولغتنامه دهخداخاو. (اِ) پرز. زغب . کرک . || پرز مخمل . (از ناظم الاطباء). || لغت دیگری است در خواب : گر خری دیوانه شد یک دم ّ گاوبر سرش چندان بزن کاید بخاو.مولوی .
بی از آنلغتنامه دهخدابی از آن . [ اَ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) بدون . بی آنکه : بی از آن کاید ازو هیچ خطا از کم و بیش سیزده سال کشید او ستم دهر ذمیم .ابوحنیفه ٔ اسکافی (سبک شناسی ج 1 ص 391).رجو
کایدانلغتنامه دهخداکایدان . (اِخ ) دهی است از بخش عقیلی شهرستان شوشتر که دارای 500 تن سکنه ، آب آن از کارون و محصول عمده اش غله و برنج است . ساکنان از طایفه ٔ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
متکایدلغتنامه دهخدامتکاید. [ م ُ ت َی ِ ] (ع ص ) فریبنده و مکر نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر غدر کننده و مکر نماینده . (ناظم الاطباء). رجوع به تکاید شود.
مکایدلغتنامه دهخدامکاید. [ م َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ مکیدة به معنی بداندیشی و بدسگالی . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (دهار). مکیدتها. حیله ها. کیدها. مکرها. خدعه ها : عاقل ... در دفع مکاید دشمن تأخیر صواب نبیند. (کلیله و دمنه ). واثقم که به فضل خویش مرا از مکاید شیاطین انس نگا
تکایدلغتنامه دهخداتکاید. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) باهم فریفتن و مکر نمودن ، یقال : هما یتکایدان و لایقال یتکاودان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باهم مکر نمودن و فریفتن . (آنندراج ). || (ع اِ) سختگی و دشواری ، یقال : فیه تکاید؛ ای تشدد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الم