کایلغتنامه دهخداکای . [ کِی ْ ] (موصول + حرف ندا) از: که (موصول ) + ای (حرف ندا). رجوع به «که » و «ای » شود.
کای پهللغتنامه دهخداکای پهل . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی قنابری است . (فهرست مخزن الادویه ). کای پل . رجوع به کای پل شود.
کای وشهلغتنامه دهخداکای وشه . [ وَ ش ِ ] (اِخ ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ، دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه .محصول آنجا غلات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کایتفرهنگ انتشارات معین(یْ) [ انگ . ] (اِ.) وسیله ای برای پرواز انفرادی به وسیلة بادبان یا بال هایی بسیار بزرگ .