داغسرلغتنامه دهخداداغسر. [ س َ ] (ص مرکب ) کسی را گویند که پیش سر او موی ندارد پنداری که آنجا را داغ کرده اند که موی نمیروید و آدم سر نیز گویند. (انجمن آرا). آنکه آدم سر باشد یعن
پوبلغتنامه دهخداپوب . (اِ) کاکل مرغان که چون تاجی بر سر آنان است و آن پری چند است درازتر از دیگر پرهای سر : از ماده ٔ زاغت بجان در سوک پوب از سرکنان طاق فلک ندهد نشان جنسی مواف
گلالهلغتنامه دهخداگلاله . [ گ ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) کاکل مجعد و پیچیده .(آنندراج ). موی مجعد و پیچیده . (غیاث ) : ظلمتی گشته از نواله ٔ نورلاله ای رسته از گلاله ٔ حور. نظامی (هفت پی
ترکانهلغتنامه دهخداترکانه . [ ت ُ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) منسوب به ترک . || ترک و مانند ترک . (ناظم الاطباء) : پیچیده یکی لاکی میراند بسر دربربسته یکی گزلک ترکانه کمر بر. سوزنی .بر
کوکلهلغتنامه دهخداکوکله . [ کو / ک َ / کُو ک ِ / ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ) مرغی است تاجدار که آن را شانه سر گویند و مرغ سلیمان همان است و به عربی هدهد خوانند، و بر وزن حوصله هم گفته ا