کاوکsinusواژههای مصوب فرهنگستانحفرۀ هوایی داخل برخی از استخوانها ازجمله استخوان صورت و جمجمه متـ . سینوس 2
کاوک بَروارهایmaxillary sinusواژههای مصوب فرهنگستانهریک از دو کاوک اطراف بینیکه بهصورت حفرهای وسیع در داخل استخوان فک بالا قرار دارد
کاوکاولغتنامه دهخداکاوکاو. (اِمص مرکب ) خوب تفتیش کردن . (آنندراج ). تفحص و تجسس و تفتیش . (برهان ). کاوش . (غیاث ). از «کاویدن »، بمعنی کاویدن با شدت و حدت . (حاشیه ٔ برهان چ معی
کاو کلورلغتنامه دهخداکاو کلور. [ ک َ ] (اِ) آلت تناسل را گویندو به عربی قضیب خوانند. (برهان ). خرزه بود. (اسدی ).شاید کاوکلوک باشد مرکب از کاو بمعنی کاونده + کلوک بمعنی امرد. (از حا
کاوکاولغتنامه دهخداکاوکاو. (اِمص مرکب ) خوب تفتیش کردن . (آنندراج ). تفحص و تجسس و تفتیش . (برهان ). کاوش . (غیاث ). از «کاویدن »، بمعنی کاویدن با شدت و حدت . (حاشیه ٔ برهان چ معی
کاوک بَروارهایmaxillary sinusواژههای مصوب فرهنگستانهریک از دو کاوک اطراف بینیکه بهصورت حفرهای وسیع در داخل استخوان فک بالا قرار دارد