کاووسلغتنامه دهخداکاووس . (اِ) شعله و شرر. (برهان ). || تندی . (برهان ). رجوع به کاوس شود. || (ص ) پاک و لطیف . (برهان ). پاک ونظیف . (فرهنگ دساتیر). || اصیل و نجیب و مستولی . (ب
کاووسلغتنامه دهخداکاووس . (اِخ )کاوس . پهلوی کایوس ، اوستایی کواوسان است که جزء اول آن همان لقب «کی » و جزء دوم آن معلوم نیست . بارتلمه حدس میزند از ریشه ٔ اوسا باشد بمعنی دارای
کاووس دیلمیلغتنامه دهخداکاووس دیلمی . [ س ِ دَ / دِ ل َ ] (اِخ ) عنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر. رجوع به کیکاوس بن اسکندر شود.
حقه ٔ کاووسلغتنامه دهخداحقه ٔ کاووس . [ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام لحنی و نوایی . (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به حقه ٔ کالوس شود.
کاووس دیلمیلغتنامه دهخداکاووس دیلمی . [ س ِ دَ / دِ ل َ ] (اِخ ) عنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر. رجوع به کیکاوس بن اسکندر شود.
حقه ٔ کاووسلغتنامه دهخداحقه ٔ کاووس . [ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام لحنی و نوایی . (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به حقه ٔ کالوس شود.
قابوسفرهنگ نامها(تلفظ: qābus) (معرب کاووس) ، ← کاووس ؛ (در اعلام) قابوس ابن وشمگیر بن زیار ملقب به شمسالمعالی از پادشاهان آل زیار. (قرن پنجم هـ .ق).
گنج کاوسلغتنامه دهخداگنج کاوس . [ گ َ ج ِ وو ] (اِ مرکب ) گنج کاووس . نام لحن هفدهم است از سی لحن باربد و آن را گنج گاو هم می گویند. (برهان ). این کلمه در فرهنگ جهانگیری چ هند به صو