کاهانهattenuator 2واژههای مصوب فرهنگستانیک توالی نوکلئوتیدی که در ناحیۀ پیشبَر آن دسته از ورزههایی قرار دارد که زیمایههایی را که در ساخت آمینواسیدها دخیلاند، رمزگذاری میکنند
مغره ٔ کاهنهلغتنامه دهخدامغره ٔ کاهنه . [ م َرَ / رِ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین مختوم است و آن را مغره ٔ یمانیه و مغره ٔ لمنیه نیز گویند. (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع
کاه زنلغتنامه دهخداکاه زن . [ زَ ] (اِ مرکب ) یا کاه زنه . طوری از طناب که بکاه آگنند و بر ستور حمل کنند. (یادداشت مؤلف ).
زنهلغتنامه دهخدازنه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (پسوند) پساوندی که در آخر بعضی ازاسماء آید و آنها را اسم آلت سازد، چون آتش زنه ، آسیازنه ، بادزنه ، دوغ زنه ، شیرزنه ، کاه زنه و جز اینها
غرارهلغتنامه دهخداغراره . [ غ ِ رَ / رِ ] (اِ) نوعی از سلاح جنگ است و آن را در روز جنگ پوشند و بعضی گویند غراده به دال است و آن به معنی خود آهنین باشد. (برهان قاطع). نوعی از سلاح
کاه در دهن گرفتنلغتنامه دهخداکاه در دهن گرفتن . [ دَ دَ هََ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کنایت است از عجز و زنهار خواستن ، چه زنهاری برگ کاه در دهن گرفته امان می خواهد و این رسم هندوستان است . (
غلثلغتنامه دهخداغلث . [ غ َ ل َ ] (ع مص ) غلث زند؛ آتش ندادن آتش زنه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || لازم گرفتن گرگ گوسپند کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چسبیدن گرگ گوسفند