گندملغتنامه دهخداگندم . [ گ َ دُ ] (اِ) پهلوی و پازند گنتم ، معربش جندم (در: جوزجندم )، کردی گَنم ، افغانی قنوم ، وخی قیدیم ، سنگلیچی و منجی غندم ، سریکلی ژندم ، ژندوم ، شغنی ژی
کاهبنلغتنامه دهخداکاهبن . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) بن کاه . ساقه وتنه ٔ خشک شده ٔ گندم و جو. ساقه های درهم شکسته ٔ غلات از قبیل گندم و جو و ارزن و برنج و جز آن که اهالی دارالمرز کلش نا
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) منصوربن القائم بن المهدی صاحب افریقیة. بروز مرگ پدر او با وی بیعت کردند و او بلیغ و فصیح بود و خطبه ها به ارتجال کردی و ابوجعفر احمدبن مح
باخرزلغتنامه دهخداباخرز.[ خ َ ] (اِخ ) ناحیه ایست دارای قریه های بزرگ که قصبه ٔ آن مالین است بین نیشابور و هرات . و اصل آن به پهلوی بادهرزه باشد زیرا محل وزش بادهاست و دارای 168
صاحب علی آبادیلغتنامه دهخداصاحب علی آبادی . [ ح ِ ب ِ ع َ ] (اِخ ) محمدتقی بن میرزا محمد زکی مازندرانی . وی در زمره ٔ رجال دربار فتحعلی شاه بود. در قصائد و غزلیات ، صاحب و صاحب دیوان تخلص