کاهیدنلغتنامه دهخداکاهیدن . [ دَ ] (مص ) کاستن . کم شدن . نقصان یافتن . (برهان ) : از امروز تا سال هشتادوپنج بکاهدش رنج و ببالدش گنج . فردوسی .از آن زر بجایست و ما برگذارکه چون ما
کاویدنگویش اصفهانی تکیه ای: beǰüyi طاری: kâvây(mun) طامه ای: ǰovâɂan طرقی: kâvâymun کشه ای: gerdâymun نطنزی: ǰuvâɂan
کاستلغتنامه دهخداکاست .(مص مرخم ، اِمص ) کاستن . کاهیدن . نقصان : چو خورشید بی کاست بادی و راست بداندیش چون ماه بگرفته کاست . اسدی .گرچه اندوه تو و بیم تو از کاستن است ای فزوده
کاهشلغتنامه دهخداکاهش . [ هَِ ] (اِمص ) (از: کاه ، ریشه ٔ کاهیدن = کاستن + ش اسم مصدر). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). کم شدن و نقصان پذیرفتن . (برهان ). کمی . مقابل افزایش : چو اف