کان یسارلغتنامه دهخداکان یسار. [ی َ ] (ص مرکب ) توانگر و مالدار. || صاحب جمعیت بسیار. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بکنایت یعنی بسیار بخشنده ، مثل کان یمین .
کانسارore depositواژههای مصوب فرهنگستانتودهسنگ حاوی کانیهای باارزش به مقداری که استخراج آن مقرونبهصرفه باشد
کانسار افشانdisseminated ore depsitواژههای مصوب فرهنگستانذخیرهای معدنی، بهویژه کانساری فلزی، که در آن مواد موردنظر بهصورت دانههای پخششده در سنگ یافت میشوند
تدفقلغتنامه دهخداتدفق . [ ت َ دَف ْ ف ُ ] (ع مص ) ریخته شدن آب . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (المنجد) (اقرب الموارد). ریخته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به شتاب رفت
یسارلغتنامه دهخدایسار. [ ی َ ] (ع اِ) دست چپ . ج ، یُسر، یُسُر. (از ناظم الاطباء) (غیاث ). دست چپ ، و اسار لغتی است در آن . (منتهی الارب ). دست چپ . (دهار) (مهذب الاسماء). دست چ
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی بن زیدبن یسار ابوالعباس ثعلب النحوی اللغوی الخراسانی . امام کوفیین در نحو و لغت . و ثقة و بادیانت . وی ایرانی و از موالی بنوشیب
یمینلغتنامه دهخدایمین . [ ی َ ] (ع اِ) سوی راست ، خلاف یسار. ج ، اَیْمُن ، ایمان . جج ، ایامن ، ایامین . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دست راست از سویها. (یادداشت
طارقلغتنامه دهخداطارق . [ رِ ] (اِخ ) مولی عثمان بن عفان . کان امیراً علی المدینة. (منتهی الارب ). طارق نام پدرش عمرو است و غلام خلیفه ٔ سوم عثمان بن عفان بود.عبدالملک بن مروان