کانی گللغتنامه دهخداکانی گل . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 53هزارگزی جنوب خاوری پاوه و 6 الی 9هزارگزی جنوب باختری قلعه ٔ جوانرود. ناحیه ا
کانی گللغتنامه دهخداکانی گل .[ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نعلین بخش سردشت شهرستان مهاباد. واقع در 34هزارگزی شمال سردشت و 14 هزارگزی شمال باختری شوسه ٔ سردشت به مهاباد. ناحیه ای
کانی گل عزیزبیگلغتنامه دهخداکانی گل عزیزبیگ . [ گ ُ ع َ ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جوانرود. بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج .واقع در یازده هزارگزی جنوب باختری قلعه ٔ جوانرود. دارای 30 تن
کانی گلزارلغتنامه دهخداکانی گلزار. [ گ ُ ] (اِخ )دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع در هفده هزارگزی ساحل خاوری سنندج به همدان . ناحیه ای است سردسیر و دارای 500 تن س
کمانی گِلگیرfender arch, wing archواژههای مصوب فرهنگستانلبۀ کمانیشکل که به لبۀ قوس چرخ (wheel arch) متصل میشود تا چرخهای پهنتر در آن جای گیرند
گل کاسنیلغتنامه دهخداگل کاسنی . [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل گیاه معروفی است به رنگ آبی . رجوع به کاسنی شود.
کانی گل عزیزبیگلغتنامه دهخداکانی گل عزیزبیگ . [ گ ُ ع َ ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جوانرود. بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج .واقع در یازده هزارگزی جنوب باختری قلعه ٔ جوانرود. دارای 30 تن
کانی گلزارلغتنامه دهخداکانی گلزار. [ گ ُ ] (اِخ )دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع در هفده هزارگزی ساحل خاوری سنندج به همدان . ناحیه ای است سردسیر و دارای 500 تن س
دراجیلغتنامه دهخدادراجی . [ دُرْ را ] (اِخ ) طایفه ای از ایلات کرد ایران که در قشلاق گاورود، و ییلاق کانی گلزار سکونت دارند و در گروس و کلیائی نیز قسمتی ازاین ایل ساکن هستند. (جغ
چکانلغتنامه دهخداچکان . [ چ ِ ] (حرف ربط + صفت / ضمیر) کلمه ٔ استفهام ، یعنی «چه که آن » و چه چیز. (ناظم الاطباء). مخفف کلمه ٔ ترکیبی «چه که آن » بمعنی «زیراکه آن » «چرا که آن |
کانی نیازلغتنامه دهخداکانی نیاز. (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه ٔفیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در شش هزارگزی خاور سقز و 3 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ سقز به میاندوآب . ناحیه