26 فرهنگ

869 مدخل


کامیاب

kāmyāb

کسی که به مراد و مقصود خود رسیده؛ موفق؛ خوشبخت؛ کامروا.

بختیار، برخوردار، بهرهمند، پیروز، خوشبخت، سعادتمند، شادکام، کامران، کامران، کامروا، کامکار، متمتع، مظفر، موفق، نیکبخت ≠ مایوس، محروم، ناامید، ناکام

hit, lucky, prosperous, successful, triumphant, viable, well-to-do