کامپانی د روملغتنامه دهخداکامپانی د روم . [ نْی ْ دُ رُ ] (اِخ ) ناحیه ای است در جنوب تیبر به ایتالیا مقابل لاتیوم ناحیه ای است حاصلخیز. سابقاً مالاریاخیز بوده است .
کامپانی له هسدنلغتنامه دهخداکامپانی له هسدن . [ نْی ْ ل ِ هَِ دَ ] (اِخ ) مرکز ناحیه ای در پادگاله از ایالت مونتریل که دارای 1070 تن سکنه است .
کمپانیفرهنگ انتشارات معین(کُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - شرکتی که برای تجارت یا صن عت تشکیل شود. 2 - اشخاصی که با وجود شراکت در سرمایه نام آنان در عنوان بنگاه درج نمی شود. (فره ).
کامرانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشگذرانی، خوشی، عیاشی، کامجویی ۲. کامروایی، کامیابی ۳. سعادت، نیکبختی ≠ ناکامی
ارد اوللغتنامه دهخداارد اول . [ اُ رُ دِ اَوْ وَ ] (اِخ ) پادشاه اشکانی . این شاه پس از برادربتخت سلطنت تمام ایران نشست . در باب سنه ٔ جلوس او اختلاف است بعضی 56 و برخی 55 ق . م .
درنهلغتنامه دهخدادرنه .[ دِ ن َ ] (اِخ ) شهری است واقع بر ساحل شمالی سیرنائیک ، لیبی ، بندر کنار مدیترانه و از مراکز کاروانی . در ایام باستانی مهاجرنشین یونانی بوده . در 96 ق .م
درفشانلغتنامه دهخدادرفشان . [ دُ ف َ/ ف ِ ] (نف مرکب ) درفشاننده . فشاننده ٔ در. دربار. درافشان . درافشاننده . آنکه در و مروارید پخش کند. آنکه مروارید پراکند : از کف ساقیان دریا ک
دسکرةلغتنامه دهخدادسکرة. [ دَ ک َ رَ ] (اِخ ) شهری است از عراق عجم . (جهانگیری ) (برهان ). شهری بوده در عراق عرب نزدیک دجله فیمابین بغداد و واسط و آنرا شهروان میگفتند. (انجمن آرا
سپردنلغتنامه دهخداسپردن . [ س ِ پ َ / پ ُ دَ ] (مص ) (از: سپر = سپار + دن ، پسوند مصدری ) اسپاردن . سپاردن . سپردن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چیزی پیش کسی امانت گذاشتن و تسل