کامومیل رومنلغتنامه دهخداکامومیل رومن . [ م ُ م َ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) بابونه ٔ رومی . (کارآموزی داروسازی ص 199).
کامونیلغتنامه دهخداکامونی . (اِ) انگور روباه و تاجریزی سیاه که عنب الثعلب مجنن نیز گویند. (ناظم الاطباء).
کالومللغتنامه دهخداکالومل . [ ل ُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) یا کالمل گردی است سفید بسیار نرم و سنگین و بی بو و بی طعم که در آب و آلکل و اتر و روغنها غیر محلول می باشد و تحت تأثیر قلیا
کاموریلغتنامه دهخداکاموری . [ کام ْ وَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی کامور. کامیابی . || نیکنامی و معروفی .
بابونج رومیلغتنامه دهخدابابونج رومی . [ ن َ ج ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دارای برگهای بسیار بریده و ساقه های نازک که بخور آن برای تسکین سرفه بکار میرود. (گیاه شناسی گل گلاب چ دانشگاه ط
طالبوفلغتنامه دهخداطالبوف . [ ل ِ ب ُ ] (اِخ ) طالب اُف . حاجی ملاعبدالرحیم پسر استاد ابوطالب نجار تبریزی سرخابی در سال 1250 هَ . ق . متولد شد و در حدود شانزده سالگی به تفلیس رفت
مخلصهلغتنامه دهخدامخلصه . [ م ُ خ َل ْ ل ِ ص َ ] (ع اِ) مَحاجِم . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). یک نوع گیاهی خوشبو از جنس بابونه . (ناظم الاطباء). گل کتانی که به اس